Month: مارس 2017

سندروم تخریب والد چیست؟

سندروم تخریب والد  (بیگانه کردن والد یا PAS)، وضعیتی است که در آن یکی از والدین (اغلب -ولی نه همیشه- مادر) تعمدا فرزندانش را نسبت به والد دیگر بدگمان می کند. این سندروم معمولا در خلال دعواهای حضانت میان والدینی که در حال جدا شدن از هم هستند روی می دهد. یکی از والدین مکررا فرزندان را تحت شستشوی مغزی قرار می دهد تا به آنها بقبولاند والد دیگر بد است و معمولا او را به بدرفتاری متهم می کند. به فرزندان یاد داده می شود که بگویند از پدرشان (یا مادرشان) بدشان می آید و نمی خواهند او را ببینند. اگر فرزندان خیلی کوچک باشند کم کم باور می کنند که نمی خواهند هیچ تماسی با پدر (یا مادری) که از او بدگویی شده داشته باشند. در هر حال فرزندان برای اینکه اصطکاکی با مادر (یا پدر) بدگو نداشته باشند و یا محبت او را به سمت خود جلب کنند باید بر علیه پدر (یا مادری) که متهم به بدرفتاری شده ابراز نظر کنند و تأیید کنند که این نظر خودشان است و کسی این نظر را به آنها القاء نکرده است.

این رفتار را نخستین بار ریچارد گاردنر به عنوان یک سندروم طبقه بندی کرد اما همگان با تحلیل او موافق نیستند. هرچند روشن است که پدیده ی تخریب والدین وجود دارد اما مشخص نیست که یاد کردن از آن به عنوان یک سندروم یا اختلال تا چه حد می تواند علمی باشد.


منبع: www.howstuffworks.com

زمان مناسب برای تشخیص بیش فعالی

اختلال بیش فعالی و کمبود توجه (ADHD) یکی از شایعترین اختلالات ذهنی در میان کودکان است. به عنوان مثال در کشور آمریکا در حدود هفت درصد از کودکان ۵ تا ۱۷ سال تشخیص بیش فعالی داده شده است. احتمال ابتلای پسران به این اختلال بیش از دختران است [منبع: Centers for Disease Control].

نخستین نشانه های بیش فعالی و کمبود توجه در آغاز دوران کودکی پدیدار می شوند و بیشتر کودکان مبتلا در شش سالگی علائم واضحی از این اختلال را بروز می دهند. اغلب معلمان دوره ی ابتدایی هستند که معاینه ی کودک برای تشخیص اختلال بیش فعالی را به والدین توصیه می کنند اما گاهی پدر و مادرها یا معلمان پیش دبستانی نسبت به وجود علائم این اختلال ظن می برند و این سؤال برایشان پیش می آید که آیا آزمایش این اختلال در سن پایین هم فایده ای دارد؟ مساله این است که آنچه در سنین پایین شبیه بیش فعالی به نظر می رسد، ممکن است علائم اختلال دیگری همچون مشکل گفتاری و شنیداری، اختلال در یادگیری، و یا اوتیسم باشد. والدین همیشه باید برای تشخیص صحیح در دوران پیش دبستانی با متخصص تماس بگیرند.

این اختلال دارای سه زیرمجموعه است: بی توجهی، بیش فعالی و رفتارهای آنی، و یا ترکیبی از این دو. کودکانی که به مشکل بی توجهی دچارند نمی توانند به راهنماییهایی که به آنها می شود خوب دقت کنند و خیلی زود حواسشان پرت می شود. داشتن نظم و ترتیب برای آنها مشکل است و اغلب وسایلشان را گم می کنند. از سوی دیگر کودکانی که در زیرمجموعه ی بیش فعالی و رفتارهای آنی می گنجند، وجه ممیزه ی شان رفتارهای نامناسب و مخرب است. این کودکان اغلب وسط حرف دیگران می پرند؛ گاهی مثلا پیش از اینکه معلم سؤالش را تمام کند پاسخ را فریاد می زنند. بی قراری از ویژگی های رایج آنهاست و کودک ممکن است از روی میزش بلند شود و در کلاس بدود. کودکانی که از ترکیب دو زیرمجموعه رنج می برند، علائمی از هر دو زیرمجموعه را بروز می دهند.

روانپزشکان، روانشناسان، پزشکان اطفال، و پزشکان مغز و اعصاب می توانند این اختلال را تشخیص دهند و به درمان آن بپردازند. روانپزشکان می توانند دارو تجویز کنند اما پزشکان اطفال ممکن است برای دادن مشاوره به پدر و مادرها تربیت نشده باشند. هیچگونه آزمایش مشخصی برای تشخیص اختلال بیش فعالی و کم توجهی وجود ندارد و پزشکان برای تشخیص باید به اظهارات والدین و معلمان تکیه کنند. برای تشخیص این اختلال، کودک باید نشانه های آن را از سن هفت سالگی و حداقل در دو محیط مختلف (مثلا خانه و مدرسه) بروز داده باشد.

منابع:

  • Centers for Disease Control. “Attention-Deficit/Hyperactivity Disorder.” Oct. 7, 2009. (Feb. 9, 2010) http://www.cdc.gov/ncbddd/adhd/index.html
  • Children and Adults with Attention Deficit/Hyperactivity Disorder. “Understanding AD/HD.” (Feb. 9, 2010) http://www.cdc.gov/ncbddd/adhd/index.html
  • Mayo Clinic. “Attention Deficit/Hyperactivity Disorder (ADHD) in Children.” June 23, 2009. (Feb. 9, 2010) http://www.mayoclinic.com/health/adhd/DS00275/DSECTION=tests-and-diagnosis
  • National Institute of Mental Health. “Attention Deficit Hyperactivity Disorder (ADHD).” Feb. 5, 2010. (Feb. 9, 2010)http://www.nimh.nih.gov/health/topics/attention-deficit-hyperactivity-disorder-adhd/index.shtm

منبع: www.howstuffworks.com

شاخصهای رشد و پیشرفت کودک چیستند؟

خبر خوب برای پدر و مادرها! درست است که فرزند یک ساله ی شما حاضر نیست لحظه ای از شما جدا شود ولی در سن سه سالگی او به راحتی برای شما دست تکان می دهد و از شما خداحافظی می کند. در سن ۱۵ سالگی ممکن است وقتی از خانه بیرون می رود در را هم محکم کوبد.

هر کدام از اینها یک دوره است که می آید و می رود. همه می دانند که فرزندان دوره هایی را طی می کنند و در حین بزرگ شدن تغییر می کنند. اما آیا می دانستید که این مراحل و دوره ها تحلیل، مرتب و دسته بندی شده اند؟ به آنها مراحل اساسی رشد کودک می گویند که مجموعه ای از رفتارها و تغییرات را شامل می شوند. “رشد کودک” به تغییرات بسیار پیچیده ی شخصیت و رفتار کودک اطلاق می شود. در هر مرحله و سنی مهارتها و تواناییهایی هستند که اکثر کودکان آن گروه سنی باید به دست بیاورند. این تواناییها شاخصهای رشد کودک هستند.

متخصصین تربیتی و پزشکی گاهی از این شاخصها برای سنجش پیشرفت کودک استفاده می کنند. با این حال ممکن است یک کودک از وضعیت نرمال خیلی فاصله داشته باشد ولی جای نگرانی نباشد.

شاخصها به چهار دسته ی کلی تقسیم می شوند هر چند این دسته ها می توانند به هم مربوط باشند:

  • رشد فیزیکی: مهارتهای حرکتی
  • رشد شناختی: فکر کردن، استدلال کردن و حل مسأله
  • پیشرفت زبان: ارتباط چه به صورت بیانی و چه به صورت ادراکی
  • پیشرفت اجتماعی و عاطفی: رابطه و تعامل با دیگران

این مقاله به شاخصهای رشد و پیشرفت در چهار زمینه ی بالا از زمان تولد تا بلوغ می پردازد.

رشد فیزیکی

از زمان تولد تا سن پنج سالگی، نشانه های رشد فیزیکی را می توان به آسانی تحت نظر گرفت. در یک ماهگی، نوزاد علاوه بر خوردن و خوابیدن و درخواست عوض کردن پوشک، می تواند بازوهایش را تکان دهد و دستانش را جلوی دهانش ببرد. اگر او را روی شکمش بخوابانید می تواند سرش را به این طرف و آن طرف حرکت دهد.

در سه ماهگی، اگر او را روی شکم بخوابانید فعالانه تر عمل می کند. با فشار بازوهایش، سر و سینه اش را بالا می آورد. با پایین تنه اش می تواند کش بیاید و لگد بزند. آگاهی او نسبت به دنیای اطرافش بیشتر می شود؛ پس می تواند دستانش را جلوی دهانش بیاورد و حرکت دستانش را با چشم دنبال کند. در نهایت پاداشی که پدر و مادر بی صبرانه منتظرش بوده اند فرا می رسد: لبخند در واکنش به صدای یک فرد آشنا.

نشانه ی کلیدی بعدی در شش ماهگی است یعنی تقریبا زمانی که دندان اولش را در می آورد. در هفت ماهگی باید بتواند از شکم به پشت و از پشت به شکم غلت بزند. ممکن است بتواند به تنهایی بنشیند. مهارتهای حرکتی ظریفش هم پیشرفت می کنند: باید بتواند اشیاء را با دست به سمت خودش بیاورد و وقتی شیء را در دست دارد آن را از دستی به دست دیگر منتقل کند.

در یک سالگی تلاش برای استقلال فزونی می گیرد. او فعالانه سینه خیز حرکت می کند و یا با گرفتن دستش به وسایل خانه راه می رود. او باید بتواند بدون کمک و نسبتا سریع خودش را در وضعیت ایستاده و متعادل قرار دهد. در هنگام غذا ممکن است با استفاده از انگشت شست و اشاره تکه های کوچک غذا را بردارد و بخورد و با کمی کمک از فنجان بنوشد.

در دو سالگی باید بتواند به تنهایی راه برود و با اشتیاق بدود. در سه سالگی باید بتواند از پله ها به خوبی بالا و پایین برود. در سن چهار سالگی باید بتواند تعادلش را روی یک پا حفظ کند و لباسهایش را خودش بپوشد.

در سنین شش تا هشت سال دندانهای شیری شروع به ریزش می کند و دندانهای دائمی جای آنها را می گیرد. دختران در سنین نه تا یازده سالگی از یک جهش رشدی برخوردار می شوند ولی آغاز جهش رشدی پسران ممکن است تا سن دوازده تا چهارده سالگی طول بکشد. دختران در سنین دوازده تا چهارده سالگی دچار قاعدگی می شوند. چه دختران و چه پسران نیاز بیش از پیش به خوابیدن احساس می کنند که ممکن است به علت مشغله ی درس و مدرسه فرصت لازم برای خواب کافی را پیدا نکنند.

ممکن است از خود بپرسید: همزمان با این تغییرات ظاهری چه تغییراتی در درون کودک صورت می گیرد؟ این موضوع عنوان بعدی است یعنی رشد شناختی.

رشد شناختی

مشاهده و سنجش رشد شناختی نوزاد تا قبل از سه ماهگی دشوار است. در سه ماهگی او باید به نورها و رنگهای روشن، صداهای زیر و صدای اشخاص با برگشتن به سمت آنها واکنش نشان دهد. زمان غذا خوردن برای او جدول زمانی روزانه را تعیین می کند: او سینه ی مادر و شیشه ی شیر را تشخیص می دهد.

در دوازده ماه اول او در جستجو و کاوش است. در پایان این دوازده ماه او باید طرق مختلف بررسی اشیاء را یاد گرفته باشد از جمله تکان دادن، چرخاندن، کوبیدن یا پرت کردن (تا آن موقع احتمالا فهمیده اید که باید اجسام شکستنی را از دسترس او دور کنید). این بررسی ها باعث می شود مهارتهای اولیه ای را کسب کند که به او در استفاده ی صحیح از اشیائی چون مسواک و فنجان و تلفن اسباب بازی کمک می کند.

با فرا رسیدن دو سالگی باید شروع به بازیهای خیالی کند که اکثرا در آنها شرایط مختلف اجتماعی تصور می شود. در سه سالگی باید بداند که هم او و هم دیگران می اندیشند (معروف به نظریه ی ذهن) [منبع: Price]. در چهار سالگی باید بتواند حداقل تا ده بشمارد. تا پنج سالگی باید تصوری از زمان پیدا کرده باشد (البته این لزوما به آن معنی نیست که عجله کند و زود لباسش را بپوشد).

بین سنین شش تا هشت سال باید بتواند درباره ی احساسات و افکارش صحبتهای معنی دار بکند. مهارتهای ریاضی و خواندن در این سن به شدت پیشرفت می کنند. کودکان در این سن کمتر خودمحور هستند. این به این معنی نیست که تا پیش از آن خودخواه هستند بلکه به این معنی است که در این سن بیشتر متوجه دیگران هستند.

جهشهای شناختی مهم دیگر به قرار زیرند:

  • بین نه تا یازده سال (اواخر کودکی): او می تواند دانسته هایش را در موقعیتهای جدید استفاده کند.
  • بین دوازده تا چهارده سالگی (اوائل بلوغ): چه بخواهید و چه نخواهید او توانایی این را دارد که احساساتش را به شکل شفاف به بحث بگذارد — به کرات با صدای بلندتر و با جزئیات بیشتر.
  • بین پانزده تا هفده سالگی (اواسط بلوغ): مهارتهای تصمیم گیری روزانه اش پیشرفت کرده اند ولی این لزوما به این معنی نیست که هر وقت هوا سرد شد کت گرمش را بپوشد. این مهارتها بیشتر اجتماعی هستند.

اینها چیزهایی هستند که در هفده سال اول زندگی در ذهن او می گذرد. این افکار منجر به چه سخنانی می شود؟ در عنوان بعدی نگاهی می اندازیم به رشد زبانی.

پیشرفت زبان

شاخصهای پیشرفت زبان کودک چیزی بیش از تعداد لغاتی است که می تواند بگوید. فهم سخنان دیگران و استفاده و فهم اداهای صورت و زبان حرکات بخش مهمی از پیشرفت مهارتهای زبانی را تشکیل می دهند. برقراری ارتباط از سن خیلی کم شروع می شود.

در سه ماهگی، کودک می تواند ریز بخندد و آغون واغون کند. همانطور که پیشتر گفته شد ممکن است به صداهای آشنا لبخند بزند. این مسلما یک رشد شناختی است ولی به رشد زبانی هم مربوط است. او آنچه را فرا گرفته منتقل می کند: فردی که دوست دارد کنارش است.

در هفت ماهگی، او به اسمش واکنش نشان می دهد و کلمه ی “نه” را به رسمیت می شناسد. (باید تأکید کرد که ممکن است او معنی “نه، این بیسکوییت را نخور” را بفهمد ولی به این معنی نیست که آن را نمی خورد). احتمالا بخشهای کلمات را رشته وار و نه به صورت صداهای جداگانه بیان می کند. اما اصوات او باید بیانگر احساساتش باشد -شما می فهمید که خوشحال است یا ناراحت.

در یک سالگی، پدر و مادر لذت دیگری را تجربه می کنند: او شروع می کند آنها را مرتب صدا بزند معمولا با واژه های متداول “ماما” و “بابا”. از سوی دیگر برای نه گفتن از زبان حرکات استفاده می کند مثلا با تکان دادن سر.

یک سال بعد باید بتواند حداقل پنجاه کلمه بگوید و پدر و مادر معمولا نیمی از آن کلمات را می فهمند. ممکن است دو کلمه را کنار هم قرار دارد تا خواسته اش را روشن کند: “بابا، بالا!” یا “نه خواب!”

در سه سالگی باید بتواند اشیاء معمول را نام ببرد و نام و سن خودش را بگوید. در چهار سالگی باید بتواند داستانهای ساده ای تعریف کند و حتی غریبه ها هم باید بتوانند بفهمند او چه می گوید. یک سال بعد باید بتواند نام کامل و نشانی منزلش را واضح بگوید.

پس از این کودک در برقراری ارتباط بهتر و بهتر می شود:

  • شش تا هشت سال (اواسط کودکی): باید حدود چهل هزار لغت بداند.
  • نه تا یازده سالگی (اواخر کودکی): احتمالا سبک حرف زدنش را بسته به مخاطب تغییر می دهد. مثلا با مادربزرگش یک جور حرف می زند و با دوستانش جور دیگر.
  • دوازده تا چهارده سالگی (اویل بلوغ): باید زبان تمثیلی، کنایه و متلک را بفهمد.
  • پانزده تا هفده سالگی (اواسط بلوغ): باید بتواند قطعات ادبی بزرگسالان را بفهمد (دیگر سطح او از ادبیات نوجوانان بالاتر رفته است).

از آغون واغون کردن تا خواندن حافظ و سعدی، یعنی یک پیشرفت شگرف در مهارتهای زبانی. بیشتر این رشد و پیشرفت در خلال تعاملات اجتماعی حاصل می شود. پس بیایید در عنوان بعدی نشانه های رشد اجتماعی و عاطفی را بررسی کنیم.

پیشرفت اجتماعی و عاطفی

پیشرفت اجتماعی و عاطفی کودک دغدغه ی بسیاری از والدین است که دوست دارند فرزندشان در حین رشد خوشحال و بی نگرانی باشد و با محیط اطرافش ارتباط خوبی داشته باشد. اولین نشانه ی کلیدی پیشرفت اجتماعی و عاطفی کودک در سن سه ماهگی رخ می دهد، هنگامی که نوزاد درباره ی احساسات و ارتباطاتش به والدین بازخورد می دهد. همانطور که پیشتر گفته شد لبخند اجتماعی در این سن بروز می کند. نه تنها او از نظر فیزیکی قابلیت کنترل عضلات صورتش را برای لبخند زدن پیدا می کند بلکه این کار را برای نشان دادن رضایتش از همراهی شما انجام می دهد. او از بازیهایی مثل دالی کردن لذت می برد. این بازی ها می تواند شامل در آوردن اداهای خنده دار هم باشد.

در هفت ماهگی او نسبت به عواطف دیگران هم آگاهی پیدا می کند. او باید بتواند به حالات چهره ی شما واکنش نشان دهد. مثلا اگر شما از شنیدن یک مناظره ی رادیویی عصبانی باشید او ممکن است از دیدن اخم شما به گریه بیافتد.

در پایان یک سالگی، او باید پیوند دوستانه عمیقی با والدینش برقرار کرده باشد. این وابستگی جنبه های مثبت و منفی دارد. از جنبه های مثبت این است که شما را به دیگران ترجیح می دهد. جنبه ی منفی این است که شما را به هر کس دیگری ترجیح می دهد. این رفتار اضطراب غریبگی یا ترس از بزرگسالان غریبه نامیده می شود که می تواند منجر به خجالت کشیدن در هنگام ملاقات با افراد جدید یا رفتارهای هیستریک در هنگام ترک آنها بشود [منبع: Berk]. خوشبختانه پس از دو سالگی، دیگر جدایی موقتی از پدر و مادر مشکل عمده ای ایجاد نمی کند. در سه سالگی دیگر هیچ مشکلی با رفتن شما ندارد چون می داند که  قرار است برگردید.

در سن پنج سالگی درکی از قوانین پیدا می کند (اما هنوز اطمینان کافی برای پیروی از قوانین را ندارد). او تفاوتهای فیزیکی ابتدایی بین زن و مرد را متوجه می شود و یاد می گیرد که این تفاوتها همیشگی اند. تمایل به استقلال هم در این سن شروع به پدیدار شدن می کند که عرصه را برای شاخصهای رشد اجتماعی و عاطفی بعدی آماده می کند:

  • در سن شش تا هشت سال: دوستان به طور روزافزون اهمیت پیدا می کنند و او برای نظرات آنها درباره ی خودش ارزش قائل می شود.
  • در سنین نه تا یازده سال: او باید شناخت کاملی از نقاط ضعف و قوت خودش پیدا کرده باشد.
  • در سنین دوازده تا چهارده سالگی: این دوره با تغییرات مکرر خلق و خو همراه است -این تغییرات بر خلاف تصور رایج ربطی به هورمونها ندارند. این تغییرات واکنشی به تمایل فزاینده برای کنترل کردن هستند. ممکن است صبح خیلی بداخلاق باشد به این دلیل که او را وادار به رفتن به مدرسه می کنید اما در طول روز پس از صرف وقت با دوستانش آن را به کلی فراموش می کند [منبع: Berk]. ابراز احساسات آشکار نسبت به پدر و مادر در این دوره رو به کاهش می گذارد.
  • بین پانزده تا هفده سالگی: همزمان با مستقل تر شدنش، اصطکاکش با والدین هم کمتر می شود.

هرچند شاخصهای رشد عاطفی و اجتماعی، فیزیکی، شناختی و زبانی عموما در همه ی جای دنیا یکسان هستند، اما گاهی برخی تفاوتهای فرهنگی بر این شاخصها اثرگذار می شوند.

منابع:

  • Berk, Laura E. Infants, Children, and Adolescents. Pearson. 2008.
  • Goswami, Usha. “Cognition in Children.” Psychology Press, Ltd. 1998.
  • Gutheil, Grant. Assistant professor, Nazareth College. Personal interview. February 25, 2010.
  • Jayson, Sharon. “It’s Cooler than Ever to be a Tween, but Is Childhood Lost?” USA Today. February 4, 2009. (February 24, 2010.)http://www.usatoday.com/news/health/2009-02-03-tweens-behavior_N.htm
  • Oswalt, Angela. “Early Childhood Cognitive Development: Information Processing.” Child Development and Parenting: Early Childhood. 2010. (February 25, 2010) http://www.bhcmhmr.org/poc/view_doc.php?type=doc&id=12760&cn=462
  • Price, Michael. “Liar, Liar, Neurons Fire.” Monitor on Psychology. Vol. 93, no. 1. Page 30. January 2008. (February 25, 2010)http://www.apa.org/monitor/jan08/liar.aspx
  • Primus IV. “Good Will Sidis.” Harvard Magazine. March-April 1998. (February 22, 2010). http://harvardmagazine.com/1998/03/pump.html
  • Shrager, Jeff, and Robert Seigler. “SCADS: A Model of Children’s Strategy Choices and Strategy Discoveries.” Psychological Science. Vol. 9, no. 5. Pages 405-410. September 1998. (February 25, 2010)http://www.psy.cmu.edu/~siegler/shragersiegler98.pdf
  • Smith, Linda B., and Esther Thelen. “Development as a Dynamic System.” TRENDS in Cognitive Science. Vol. 7, no. 8. Pages 343-348. August 2003. (February 25, 2010) http://www.iub.edu/~cogdev/labwork/dynamicsystem.pdf
  • Snow, Richard F. “William James Sidis.” American Heritage Magazine. Vol. 30, Issue 3. April/May 1970. (February 21, 2010). http://www.americanheritage.com/articles/magazine/ah/1979/3/1979_3_52_print.shtml
  • Wellesley Centers for Women. “Commentary: So Sexy So Soon.” Research and Action Report Spring/Summer 2009.http://www.wcwonline.org/content/view/2010/198/

منبع: www.howstuffworks.com

مراحل رشد انسان از دید اریک اریکسون

بر اساس نظرات اریک اریکسون مسیر رشد انسان را می توان در هشت مرحله خلاصه کرد؛ در صورتی که در هر مرحله وظایف مربوط به آن مرحله به درستی انجام شود، فرد از رشد سالم برخوردار می شود. در صورتی که در یکی از مراحل وظایف مربوطه انجام نشود، فرد از مشکلات روانی و عاطفی مربوط به آن مرحله رنج خواهد برد. این مراحل به قرار زیر هستند:

۱- نوزادی: اعتماد در مقابل بی اعتمادی- اگر به نوزاد به شکل صحیح و مناسب شیر داده شود (وظیفه ی مربوط به این مرحله)، نوزاد نسبت به جهان اعتماد پیدا می کند. در غیر این صورت دچار بی اعتمادی می شود که منجر به افسردگی یا پارانویا می گردد.

۲- کودک نوپا: استقلال در مقابل خجالت و تردید- وظایف مربوط به این مرحله وظایف فیزیکی هستند مثل تربیت کودک برای رفتن به توالت. موفقیت در وظایف این مرحله باعث اعتماد به نفس کودک می شود. یک روش تربیتی بیش از حد سختگیرانه یا سهلگیرانه ممکن است باعث خجالتی شدن کودک گردد که آن هم می تواند منجر به گوشه گیری او شود.

۳- پیش دبستانی: ابتکار عمل در مقابل احساس گناه- در این مرحله وظیفه بر عهده ی خود کودک است و او باید ابتکار عمل را در برخی کارها به دست بگیرد. وقتی استقلال نظر کودک تأیید و تشویق شود او هدف داشتن را یاد می گیرد. اگر کودک تنبیه شود، احساس گناه به او القاء می گردد که می تواند به سرکوب شدن امیال او منجر شود.

۴- مدرسه ی ابتدایی: تلاش و مهارت در مقابل خودکم بینی- وقتی کودکی با موفقیت مهارتهای جدید را فرا می گیرد، احساس توانا بودن و قابل بودن می کند. اگر کودک این وظایف را انجام ندهد دچار خود کم بینی و حقارت می شود.

۵- بلوغ: هویت در مقابل بحران هویت- نوجوان در این مرحله وظیفه دارد که بحران هویت خود را حل کند. این کار به او این امکان را می دهد که شخصیت خودش را خوب بشناسد. در غیر این صورت احساس او نسبت به خودش ناپایدار و متلاطم خواهد ماند.

۶- جوان بالغ: صمیمیت در مقابل انزوا- وظیفه ی این مرحله برقراری روابط نزدیک است. اگر این کار درست انجام شود، جوان دوست داشتن را یاد می گیرد. عدم موفقیت در ایجاد روابط صمیمانه، منجر به تمایل به داشتن رابطه با چند نفر یا دوری از رابطه می گردد.

۷- میانسالی: داشتن دغدغه ی نسل بعدی در مقابل درجا زدن- در این مرحله فرد بزرگسال یاد می گیرد که چگونه نسل بعدی را حمایت کند. این حمایت معمولا خودش را در قالب فرزند داشتن نشان می دهد. اگر این دغدغه برای نسل بعد ایجاد نشود، فرد درجا می زند و پیشرفت نمی کند.

۸- سالخوردگی: رضایت شخصی در مقابل ناامیدی- سالخوردگان در شرف مرگ، نیاز دارند به خود بقبولانند که زندگی خوبی را پشت سر گذاشته اند. سالخوردگانی که این کار را می کنند به نوعی رضایت شخصی و سازگاری افکار دست پیدا می کنند در حالی که کسانی که موفق به این کار نمی شوند خود را ملامت می کنند و احساس ناامیدی می کنند.

ویتامین ب اثر آلودگی هوا را جبران می کند

بر اساس یک تحقیق میدانی، ویتامینهای گروه ب می توانند در برابر اثرات آلودگی هوا از سلامتی فرد محافظت کنند. محققان آمریکایی پی برده اند که مقادیر بالای این مکملها می تواند آسیب ناشی از ذرات بسیار ریز معلق در هوا را جبران کند.

دانشمندانی که در این تحقیق مشارکت داشته اند می گویند که برای تأیید بیشتر نتایج این تحقیق قطعا باید مطالعات بیشتری انجام شود مخصوصا در شهرهای به شدت آلوده ای مثل پکن و مکزیکو.

هرچند که نگرانی از آسیبهای هوای آلوده در گوشه و کنار جهان رو به افزایش است، درباره ی چگونگی بیمار شدن افراد در اثر هوای آلوده اطلاعات کاملی وجود ندارد. بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی بیش از ۹۰ درصد جمعیت دنیا در مناطقی زندگی می کنند که آلودگی هوا از محدوده ی مجاز فراتر رفته است.

یکی از خطرناکترین آلاینده ها ذرات بسیار ریز معلق در هوا هستند که به آنها PM2.5 اطلاق می شود و ذرات آن کمتر از دو و نیم میکرومتر قطر دارد. این ذرات پیچیده را خودروهای دیزلی و شومینه های چوب سوز تولید می کنند. ذرات PM2.5 که ۳۰ بار از موی انسان باریکترند می توانند وارد شش انسان شوند و پیر و جوان را به بیماریهای تنفسی و قلبی مبتلا کنند.

دانشمندان سالها حدس می زدند که ذرات PM2.5 باعث تغییرات اپیژنتیک در سلولها می شوند که می تواند به سلامتی فرد آسیب بزند. ژنهای موجود در دی ان ای شامل دستورالعملهایی برای حیات هستند اما تغییرات اپیژنتیک نحوه ی استفاده از این دستورالعملها را کنترل می کنند -درست مثل رابطه ی یک فایل mp3 و کنترل صدای دستگاه، شما تنها وقتی صدای نتهای موسیقی (ژنها) را می شنوید که صدای دستگاه (تغییرات اپیژنتیک) را زیاد کنید.

این مطالعه نشان می دهد که عوامل محیطی مثل آلودگی هوا ژنهای سیستم دفاعی بدن را از نظر اپیژنتیکی تغییر می دهد و آنها را روشن و خاموش می کند و مانع دفاع بدن از خودش می شود. محققان پیشتر با آزمایش بر روی حیوانات مشاهده کرده بودند که برخی مواد غذایی مثل ماده ی شیمیای بیسفنول A می تواند این فرآیند را متوقف کند.

در تحقیق مذکور، دانشمندان می خواستند ببینند که آیا می توان اثر PM2.5 را با مصرف روزانه ی مکملهای ویتامین ب، که حاوی دو و نیم میلی گرم اسید فولیک، ۵۰ میلی گرم ویتامین ب ۶ و یک میلی گرم ویتامین ب ۱۲ هستند، کاهش داد. ده داوطلب ابتدا در معرض هوای تمیز گذاشته شدند و واکنشهای ابتدایی آنان به یک داروی قلابی سنجیده شد. سپس به همان داوطلبان مقدار زیادی ویتامین ب داده شد در حالی که در معرض هوای آلوده با مقادیر بالای PM2.5 قرار داشتند.

محققین مشاهده کردند که مصرف مکمل ویتامین ب به مدت چهار هفته اثر PM2.5 را بر روی ده ژن مختلف به میزان ۲۸ تا ۷۶ درصد کاهش داد. آنها کاهش اثر PM2.5 بر روی دی ان ای میتوکندریال -بخشی از سلول که انرژی تولید می کند- را هم مشاهده کردند.

با این حال دانشمندانی که در این تحقیق مشارکت داشته اند اذعان می کنند که این تحقیق صرفا برای آزمودن یک فرضیه بوده و آنها در موقعیتی نیستند که بتوانند هیچگونه نتیجه گیری قطعی در مورد استفاده از ویتامین ب در برای مقابله با آلودگی هوا داشته باشند. برای تأیید نتایج این تحقیق، باید مطالعات بیشتر بر روی افراد بیشتر و در محیطهایی که بیشتر در معرض آلودگی به PM2.5 هستند انجام گیرد.


منبع: بی بی سی

خانه ای که کاملا با یخ پوشیده شده

عبارت “انجماد آنی” را با دیدن خانه ای در نیویورک که با یخ و برف پوشیده شده است می توانید به طور عینی لمس کنید.

فردی به نام جان کوکو که تصاویر این خانه را ثبت کرده است می گوید بسیاری تصور می کنند این تصاویر قلابی است. اما او اصرار دارد که این تصاویر واقعی است. او می گوید: “مردم فکر می کردند روی خانه اسپری فوم پاشیده ام ولی اینطور نبود.” او می گوید که برف ۱۵ سانتیمتر ارتفاع داشت. دمای هوا ۱۰- درجه ی سانتیگراد بود و با وزش باد احتمالا سردتر احساس می شد. کوکو می گوید که خانه های دیگر به علت نوع دیوارشان با چنین چیزی مواجه نشدند.


منبع: www.cbs8.com

 

چگونه می توان مریخ را قابل سکونت کرد؟

ایده ی قابل سکونت کردن مریخ، ایده ی بسیار جذابی است. ذوب کردن یخهای قطبی، به وجود آوردن جو و سپس طراحی محیط زیست برای ایجاد پوشش گیاهی و رودخانه ها و دریاها برای هر کسی می تواند الهام بخش باشد. اما چقدر طول می کشد تا چنین تلاشی نتیجه دهد، چقدر هزینه دارد و آیا واقعا به زحمت و زمانش می ارزد؟

قابل سکونت کردن مریخ شامل دو مرحله ی عمده خواهد بود: گرم کردن و اکسیژن دار کردن. در مرحله ی گرم کردن باید دمای مریخ از متوسط کنونی که ۶۰- درجه ی سانتیگراد است به مقداری نزدیک به متوسط دمای زمین یعنی ۱۵ درجه ی سانتیگراد افزایش پیدا کند. این کار با ایجاد یک لایه ی ضخیم دی اکسید کربن در جو انجام می شود. این مرحله ی گرم کردن نسبتا آسان و سریع است و ممکن است حدود صد سال به طول بیانجامد. اما مرحله ی دوم نیازمند تولید مقادیر کافی از اکسیژن در جو مریخ است که بتواند امکان تنفس طبیعی را برای انسان و دیگر پستانداران فراهم کند. این مرحله ی اکسیژن دار کردن نسبتا دشوار است و ۱۰۰ هزار سال یا بیشتر به طول می انجامد، مگر اینکه یک پیشرفت عمده ی فناوری بتواند معادلات را تغییر دهد.

اما پیش از شروع این دو مرحله ی عمده، چند مرحله ی ابتدایی باید اجرا شود. این مراحل شامل جستجوی مریخ برای مشخص کردن میزان آب بر روی سطح، میزان دی اکسید کربن در جو و به صورت منجمد در قطبها و مقدار نیترات خاک مریخ است. این مراحل ابتدایی کلید شروع موفقیت آمیز دو مرحله ی عمده ی مذکور هستند.

تا کنون شواهد موجود حاکی از فراوانی سه ماده ی ذکر شده بر روی مریخ است. هرچند که بیشتر آب موجود در مریخ به صورت منجمد در مناطق قطبی مجتمع شده است، مقدار آب موجود برای ایجاد یک چرخه ی آبی شامل ابر و باران و رودخانه ها و دریاچه ها کفایت می کند. همچنین بر اساس برخی تخمینها، دی اکسید کربن منجمد موجود در مناطق قطبی هم برای پدید آوردن فشار هوایی مساوی با فشار هوای سطح دریا در کره ی زمین کفایت می کند.

نیتروژن هم یکی از لوازم مهم حیات و از مواد تشکیل دهنده ی هوای قابل تنفس است. داده های جدید کاوشگر کنجکاوی (Curiosity) بیانگر این است که نیترات سه صدم در صد از خاک مریخ را تشکیل می دهد که برای قابل سکونت کردن مریخ بسیار عالی است. علاوه بر اینها، دانشمندان باید به تعدادی پرسش اخلاقی درباره ی مسکونی کردن مریخ پاسخ بدهند. مثلا اگر در حال حاضر گونه ای از حیات در مریخ موجود است (یا حیاتی که نیاز به احیای مجدد دارد)، چنین کاری یک پرسش اخلاقی جدی برای بشر به وجود می آورد -مخصوصا اگر این حیات به حیات زمینی مرتبط باشد. چرا که اگر حیات مریخی با حیات زمینی مرتبط باشد- مثلا به علت تبادل سیارکها- آنگاه با موقعیت آشنایی رو به رو خواهیم بود و سؤالاتی مانند اینکه چه بخشهایی از حیات زمینی و در چه زمانی باید به مریخ صادر شوند مطرح خواهد شد. اما اگر حیات مریخی با حیات زمینی بی ارتباط باشد و آشکارا تجسم تازه ای از حیات را در مریخ شاهد باشیم آنگاه سؤالات جدی فنی و اخلاقی مطرح خواهد بود.

در مرحله ی اول یعنی مرحله ی گرم کردن باید کاری انجام شود که امروزه برای همه ی ما خیلی آشناست. چرا که بشر هم اکنون در حال گرم کردن کره ی زمین با تولید روزافزون دی اکسید کربن و دیگر گازهای گلخانه ای است که دمای کره ی زمین را چندین درجه ی سانتیگراد در هر قرن افزایش می دهد. هرچند این کار در کره ی زمین غیر عمدی انجام می شود، در مریخ می توان این کار را عامدانه انجام داد تا دمای محیط افزایش پیدا کند. زمان لازم برای گرم کردن مریخ ۱۰۰ سال تخمین زده می شود. اگر تمام انرژی خورشیدی که بر مریخ تابیده می شود برای تولید دی اکسید کربن به کار گرفته شود، کار گرم کردن مریخ را می توان در عرض ده سال به سرانجام رساند اما با فرض بازدهی ده درصد در استفاده از انرژی خورشیدی مدت زمان تخمینی به ۱۰۰ سال افزایش پیدا می کند.

وقتی این جو ضخیم ایجاد شود قدم بعدی تبدیل جو به یک هوای قابل تنفس برای انسان خواهد بود. در کره ی زمین، اکسیژن حدود ۱۳ درصد و دی اکسید کربن کمتر از یک درصد از هوای جو را تشکیل می دهند. این مرحله به مراتب زمان طولانی تری لازم دارد. در کره ی زمین درصد بالای اکسیژن و درصد پایین دی اکسید کربن به خاطر پدیده ی فتوسنتز در گیاهان است. فتوسنتز با استفاده از انرژی خورشید آب و دی اکسید کربن را به غذا تبدیل می کند: H2O+CO2=CH2O+O2. اکسیژن دار کردن جو مریخ با استفاده از فتوسنتز حدود ۱۰۰ هزار تا ۱۷۰ هزار سال به طول خواهد انجامید. اگر می شد تمام انرژی خورشیدی تابیده شده بر مریخ را برای فتوسنتز استفاده کرد، ظرف هفده سال می شد مقدار کافی اکسیژن تولید کرد. اما بازدهی محتمل فتوسنتز بسیار کمتر از صد در صد است. تنها نمونه ای که از این کار در کره ی زمین وجود دارد، سیستم زیستی موجود در سرتاسر کره ی زمین است. در کره ی زمین بازدهی استفاده از نور خورشید برای تولید غذای گیاهان و اکسیژن یک صدم درصد است. با یک حساب سرانگشی می بینیم که زمان لازم برای ایجاد یک جو پراکسیژن در مریخ حدود ۱۷ هزار سال است.

در عین حال اگر بشر بتواند فتوسنتز طبیعی (با بازدهی ۵ درصد) را با ایجاد فضای سبز در سرتاسر مریخ پیاده سازی کند، این مدت زمان به چند قرن کاهش پیدا می کند.

The future of space colonization – terraforming or space habitats?


منبع: www.phys.org

مشاهده ی فعال بودن مغز تا ده دقیقه پس از مرگ

گروهی از پزشکان دانشگاه وسترن اونتاریوی کانادا موردی را ثبت کرده اند که یک بیمار، تا مدت ده دقیقه پس از آنکه مرگ بالینی او تأیید شده علائم فعالیت مغزی از خود نشان داده است. در مقاله ای که این پزشکان در ژورنال علوم مغز و اعصاب کانادا منتشر کرده اند شرایط این اتفاق غیر معمول شرح داده شده است و نویسندگان اعتراف کرده اند که هیچ توضیحی برای این مشاهده ندارند.

سالهای سال، پزشکان علائم مشخصی را برای تشخیص مرگ بیمار به کار می بردند: گشاد نشدن مردمک، ایست قلبی، عدم تنفس و غیره. اما یک تست از همه کارآتر بود و آن گرفتن نوار مغزی بود. حتی اگر قلب تپش داشته باشد و شخص تنفس کند اما مغز پردازش علائم الکتریکی را متوقف کند آن شخص از نظر بالینی مرده محسوب می شود -هرجند در بعضی موارد به این وضعیت مرگ مغزی گفته می شود. اما اگر قلب از تپش بایستد یعنی هیچ خونی به مغز نرسد ولی مغز همچنان تا ده دقیقه علائم فعالیت از خودش نشان دهد چه؟ تا پیش از مورد مطرح شده در کانادا، چنین چیزی غیر ممکن تلقی می شد.

این اتفاق غیر عادی در خلال تحقیق این تیم کانادایی درباره ی بررسی مرگ در انسانها به وقوع پیوست. وقتی دستگاهها را از چهار بیمار نزدیک به مرگ جدا کردند، علائم حیاتی این چهار نفر برای مدتی تحت نظر قرار گرفت. سه تن از این بیماران بلافاصله پس از ایست قلبی، علائم مغزیشان هم متوقف شد اما نفر چهارم شروع به گسیل کردن علائمی کرد که به طور معمول شخصی که در خواب عمیق فرو رفته از مغزش ساطع می کند و این حالت تا ده دقیقه و سی و هشت ثانیه ادامه پیدا کرد. این تیم پزشکی تستهایی انجام داد تا اطمینان پیدا کند این مشاهده ناشی از خطای دستگاهها نیست و پس از اینکه هیچ مشکلی در دستگاهها پیدا نکرد گزارش کرد که هیچ توضیحی برای این اتفاق ندارد. اما آنها پیشنهاد می کنند که این موضوع بیشتر مورد مطالعه قرار گیرد چرا که ممکن است انسانهای دیگری هم پس از مرگ فعالیت مغزی را تجربه کرده باشند اما هیچ کس به خودش زحمت بررسی آن را نداده باشد.


منبع: www.medicalxpress.com

چرا سرطان در میان نوجوانان رو به افزایش است؟

“نوجوان” و “سرطان” دو واژه ای هستند که معمولا هر دو در یک جمله دیده نمی شوند. در تبلیغات و پویشهای مبارزه با سرطان هم کمتر اثری از شخصیتهای نوجوان می بینیم. در حقیقت با وجود تمام توجه و سرمایه هایی که به تحقیقات مربوط به سرطان معطوف شده است، کمتر به این بیماری در دوران بلوغ پرداخته شده است.

غیبت نوجوانان از مباحث مربوط به سرطان باعث شده که یک حقیقت باورنکردنی مورد غفلت قرار گیرد: تعداد نوجوانان مبتلا به سرطان هر سال رو به افزایش است. پزشکان دقیقا نمی دانند چرا، اما محققین دانشگاه لاول ماساچوست در حال مطالعه ی روند و الگوی بروز سرطان هستند تا شاید بتوانند دلایل احتمالی و فرصتهای پیشگیری را بیاموزند. جسیکا بورکهامر، دیوید کریبل و ریچارد کلپ یافته های خود را به تازگی تحت عنوان “افزایش بروز سرطان در میان نوجوانان آمریکا” در نشریه ی پلاس وان منتشر کرده اند.

این تحقیق بر پایه ی داده های انستیتوی ملی سرطان آمریکا انجام شده است که اطلاعات مربوط به سرطان را از نقاط مختلف آمریکا جمع آوری می کند و این آمار را برای کمک به کاهش سرطان در میان مردم آمریکا در اختیار محققان می گذارد. هدف این تحقیق، شناسایی روند ابتلا به سرطان در میان نوجوانان ۱۵ تا ۱۹ ساله بوده است.

محققانی که این داده ها را بازبینی کردند، موارد ابتلا به نه گونه ی سرطان را در میان نوجوانان در خلال سالهای ۱۹۷۵ تا ۲۰۱۲ میلادی مورد مطالعه قرار دادند. بر اساس یافته های آنها میزان ابتلا به سرطان در میان نوجوانان افزایش پیدا کرده است. در حقیقت از سال ۱۹۷۵ این میزان بیش از ۲۵ درصد بالا رفته است. سرطانهای بیضه و تیروئید بیشترین رشد را داشته اند. در بین سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ میلادی، احتمال ابتلای پسران نوجوان به سرطان بیضه چهار برابر بیش از احتمال ابتلای دختران نوجوان به سرطان تخمدان بوده است. اما دختران در مقایسه با پسران پنج برابر بیشتر در معرض خطر ابتلا به سرطان تیروئید بوده اند. همچنین احتمال ابتلای دختران به ملانوما و دیگر سرطانهای پوست ۵۶ درصد بیش از پسران بوده است. در عین حال خطر ابتلای پسران به سرطان خون بیش از دختران بوده است.

اما دلیل این افزایش در میزان سرطان همچنان برای محققان مبهم است. موارد مختلفی از تاریخچه ی خانوادگی گرفته تا محیط زندگی به عنوان دلایل احتمالی به بحث گذاشته شده است. متأسفانه موضوع سرطان نوجوانان به اندازه ی کافی مورد توجه والدین و پزشکان نبوده است. جسیکا بورکهامر می گوید: “اگرچه سرطان در میان پنج عامل مرگباری است که از میان نوجوانان بیشترین قربانی را می گیرند، اما میزان ابتلای نوجوانان به آن در مقایسه با بزرگسالان بسیار پایین است. بنابراین وقتی نوجوانی بیمار می شود، سرطان همیشه یکی از آخرین احتمالاتی است که مورد توجه قرار می گیرد و این باعث می شود که موارد سرطان با تأخیر معاینه و درمان شوند.”

آیا افزایش استفاده از تلفن همراه می تواند دلیل افزایش میزان سرطان باشد؟ بورکهامر می گوید که بر اساس این تحقیق نمی توان افزایش میزان سرطان را به افزایش استفاده از تلفن همراه مرتبط دانست. “افزایش موارد ابتلا نشان دهنده افزایش عوامل سرطانزا است. در حال حاضر چیز زیادی درباره ی دلایل سرطان در این گروه سنی نمی دانیم. پس خیلی مشکل است که بدانیم چه عوامل سرطانزایی افزایش پیدا کرده اند. دانش ما در باره ی ارتباط موبایل و سرطان در مراحل ابتدایی است. آژانس بین المللی تحقیقات سرطان می گوید که قرار گرفتن در معرض تشعشعات موبایل ممکن است برای انسانها سرطانزا باشد و این ادعا بر اساس مطالعاتی است که روی سرطانهای گلیوما و آکوستیک نیوروما [دو نوع تومور مغزی] انجام شده است. این نوع سرطانها در میان نوجوانان بسیار نادر است. پس به نظر نمی رسد که افزایش استفاده از تلفن همراه دلیل اصلی افزایش سرطان در این گروه سنی باشد.”

بورکهامر و همکارانش می گویند یک تحقیق و تلاش هماهنگ برای یافتن دلایل این مسأله ضروری است تا هم به درمان مبتلایان رسیدگی شود و هم از ابتلای بیشتر پیشگیری گردد.

آیا گندم برای سلامتی مضر است؟

مصرف گندم اخیرا رو به کاهش است؛ تعداد افرادی که به رژیم غذایی بدون گلوتن روی می آورند به شدت در حال افزایش است و هر جا که می روید صحبت از خطرات پنهان گندم است. اما واقعا مشکل گندم چیست؟ درست است که گندم سرشار از هیدروکربن است و ما زیاد نان می خوریم اما آیا گندم واقعا سمی است؟

خب بستگی دارد که این سؤال را از چه کسی بپرسید. بدون شک، گندم برای افراد مبتلا به سلیاک سمی است. وقتی شما به سلیاک مبتلا باشید، سیستم ایمنی بدنتان پادزهرهایی ترشح می کند که در هنگام خوردن هر گونه غذای گلوتن دار به روده حمله می کند. در نتیجه روده ها در جذب بسیاری از مواد غذایی به ویژه کلسیم و آهن دچار مشکل می شوند و اینگونه سلامت شما رو به افول می گذارد. البته مایه ی نگرانی است که تعداد افراد مبتلا به سلیاک در بیست سال گذشته دو برابر شده است ولی کماکان این مشکل یک درصد مردم است [منبع: Aubrey]. بعضی افراد ممکن است که به گندم و گلوتن حساسیت داشته باشند درست مثل غذاهای دیگر.

پس تکلیف بقیه ی افراد چیست؟ تعداد زیادی از افراد هم از نوعی حساسیت به گلوتن که به سلیاک مرتبط نیست رنج می برند. این نوع حساسیت می تواند منجر به مشکلات مختلفی از رفلاکس اسیدی معده گرفته تا آسم و مواردی از این قبیل منجر شود. ولی هیچگونه آزمایشی برای تشخیص این حساسیت به غیر از آزمایش رژیم حذفی وجود ندارد؛ به همین دلیل در مورد این که این حساسیت را باید یک اختلال تلقی کرد یا نه اتفاق نظر وجود ندارد. در هر صورت میلیونها نفر هستند که می گویند با حذف گندم از رژیم غذاییشان توانسته اند علائم حساسیت را از بین ببرند.

بلندترین صدا در میان مخالفان گندم به شخصی به نام ویلیام دیویس تعلق دارد که کتاب پرفروش “شکم گندمی” را به رشته ی تحریر در آورده است. دیویس معتقد است گندم برای همه سمی است نه فقط برای افراد مبتلا به سلیاک یا حساسیت به گلوتن. دلیل اصلی به اعتقاد او صنعتی شدن گندم در دنیای مدرن است. از سال ۱۹۵۰ میلادی دانشمندان شروع به انجام تغییراتی در گندم کردند که آن را قوی تر و سفت تر کند و رشدش را بیشتر کند. اما دیویس می گوید که آنها پروتئین گلوتن را هم تغییر دادند و ترکیبات دیگری به آن افزودند که هضم گندم را عملا غیر ممکن کرد. او می گوید گلیادین تأثیری همانند افیون دارد که گندم را اعتیادآور می کند. لیست دیویس از خواص سمی گندم طولانی است و تنیجه گیری او این است که تنها راه حل حذف کامل گندم از رژیم غذایی است.

اما بعضی از اعضای جامعه ی عملی هم به شدت با نظرات دیویس مخالفند. مقاله ای در مجله ی بهداشت دانشگاه کالیفرنیا به این حقیقت اشاره می کند که میزان چاقی افراد کماکان رو به افزایش است هر چند که از میزان مصرف گندم کاسته شده است؛ پس نمی توان گندم را در این مورد تنها مقصر دانست. نویسندگان این مقاله می گویند شواهد کافی بالینی هم برای متهم کردن گندم مدرن وجود ندارد. آنان می گویند درست است که مصرف گندم اصلاح شده بیش از اندازه است اما گندم اصلاح نشده بخش مهمی از رژیم غذایی است -و بسیاری از کسانی که خودشان تشخیص داده اند که به گلوتن حساسیت دارند احتمالا بدون اینکه لازم باشد رژیم غذایی خود را محدود کرده اند.

فقط زمان و تحقیقات بیشتر می تواند روشن کند که آیا موج محدود کردن مصرف گلوتن پایه ی علمی دارد یا صرفا مد روز است. مطمئن باشید که در حال حاضر تحقیقات بسیاری در این زمینه در جریان است. اما تا آن زمان به خاطر داشته باشید که با در پیش گرفتن روش “هر چیزی به اندازه ی خودش” هیچ گاه ضرر نمی کنید.

منابع:

  • Aubrey, Allison and Barclay, Eliza. “Doctors Say Changes in Wheat Do Not Explain Rise in Celiac Disease.” NPR. Sept. 26, 2013. (July 15, 2014) http://www.npr.org/blogs/thesalt/2013/09/26/226510988/doctors-say-changes-in-wheat-do-not-explain-rise-of-celiac-disease
  • Berkeley Wellness Letter. “Wheatophobia: Will Avoiding Wheat Really Improve Your Health?” UC Health. July 24, 2012. (July 15, 2014) http://health.universityofcalifornia.edu/2012/07/24/wheatophobia-will-avoiding-wheat-really-improve-your-health/
  • Dvorsky, George. “Why You Should Probably Stop Eating Wheat.” Discovery News, Dec. 14, 2012. (July 15, 2014) http://news.discovery.com/human/why-you-should-probably-stop-eating-wheat-121214.htm
  • Jones, Julie. “Wheat Belly— An Analysis of Selected Statements and Basic Theses from the Book.” Cereal Foods World, July-August 2012. (Aug. 17, 2014). http://www.aaccnet.org/publications/plexus/cfw/pastissues/2012/opendocuments/cfw-57-4-0177.pdf
  • Kasarda, Donald D. “Can an Increase in Celiac Disease Be Attributed to an Increase in the Gluten Content of Wheat as a Consequence of Wheat Breeding?” Journal of Agriculture and Food Chemistry, Jan. 11, 2013. (July 15, 2014) http://pubs.acs.org/doi/full/10.1021/jf305122s
  • National Foundation for Celiac Awareness. “Non-Celiac Gluten Sensitivity.” (July 15, 2014) http://www.celiaccentral.org/non-celiac-gluten-sensitivity/
  • Weil, Andrew. “Wheat Belly Diet: Is Wheat Dangerous?” DrWeil.com, Feb. 19, 2013. (July 15, 2014) http://www.drweil.com/drw/u/QAA401243/Wheat-Belly-Diet-Is-Wheat-Dangerous.html
  • Zerbe, Leah. “The Dark Side of ‘Healthy’ Wheat.” Rodale News, Jan. 12, 2012. (July 15, 2014) http://www.rodalenews.com/wheat-free-diet

منبع: www.howstuffworks.com

آیا زردچوبه برای سلامتی مفید است؟

در باره فواید زردچوبه برای سلامت انسان ادعاهای زیادی شده است. زردچوبه ادویهای است که شکل طبیعی آن تا حدودی شبیه زنجبیل است ولی وقتی به صورت پودر درمی آید، رنگ مشخصی که مخلوطی از زرد و نارنجی است پیدا می کند.

گرد زردچوبه در آشپزی کشورهای جنوب آسیا نقش مهمی دارد. تا این اواخر در بریتانیا از زردچوبه تنها در یکی از غذاهای هندی که با گوشت مرغ تهیه می شود ( تیکا ماسالا) و بریتانیایی ها به آن علاقه فراوانی دارند استفاده می‌شد.

ولی امروزه به خاطر ادعاهایی که در باره فواید زردچوبه برای بهبود بسیاری از مشکلات سلامت از آلرژی گرفته تا افسردگی می شود، مصرف این ادویه به صورت باورنکردنی افزایش یافته، نه تنها در آشپزی و افزودن آن به غذا بلکه اضافه کردن آن به نوشیدنی هایی مانند چای. آیا کسی حاضر است زردچوبه را به شیر اضافه کند؟

من معمولا در صحت یک چنین ادعاهایی تردید دارم ولی در مورد زردچوبه فکر کردم شاید خاصیت هایی را که ادعا می کنند داشته باشد. زردچوبه دست کم از ۲۰۰ ماده متفاوت ساخته شده، ولی دانشمندان بخصوص به رنگدانه ای که باعث رنگ زرد این ادویه می شود (کورکومین) توجه دارند.

هزاران مقاله علمی در باره تحقیقاتی که در آزمایشگاه ها در باره زردچوبه و کورکومین شده به چاپ رسیده که برخی از آنها نتایج نویدبخشی دارند. ولی این آزمایش ها تا کنون عمدتا بر روی موش ها و با استفاده از مقدار زیاد زردچوبه صورت گرفته. آزمایش هایی که در دنیای واقعی و بر روی انسان انجام شده بسیار کم است.

به همین جهت در برنامه تلویزیونی بی بی سی موسوم “من دکتر هستم به من اعتماد کن” در صدد برآمدیم تاثیر زردچوبه را بر روی انسان آزمایش کنیم. در این راستا با شماری از پژوهشگران برجسته در سراسر بریتانیا تماس گرفتیم و با کمک آنها ۱۰۰ داوطلب از شمال شرق بریتانیا را برای آزمایشات جدید انتخاب کردیم. در میان این عده کمتر کسی به صورت منظم غذاهای حاوی زردچوبه مصرف کرده بود.

سپس این عده را به سه گروه تقسیم کردیم.

از یک گروه خواستیم که به مدت ۶ هفته هر روز یک قاشق مرباخوری زردچوبه و ترجیحا با اضافه کردن آن به غذایشان مصرف کنند. قرار شد گروه دوم هر روزه از قرص مکمل زردچوبه به همان اندازه یک قاشق مرباخوری، استفاده کنند. برای گروه سوم پلاسیبو (دارونما) تجویز کردیم.

داوطلبانی که قرار بود هر روز یک قاشق مرباخوری زردچوبه مصرف کنند، از راههای ابتکاری استفاده می کردند مثلا آنرا با شیر گرم می خوردند یا به ماست اضافه می کردند. ولی همه آنها از طعم زردچوبه خوششان نمی آمد. عده ای می گفتند بسیار بدمزه است و بعضی می گفتند طعم بسیار قوی دارد که تا مدت ها در دهان می ماند.

ولی زردچوبه چه تاثیری بر روی این گروه داشت؟

برای آگاهی از این تاثیر تصمیم گرفتیم از روش جدیدی که پرفسور مارتین ویدچوندتر، و تیم تحقیقاتی او در یونیورسیتی کالج لندن، ابداع کرده اند، استفاده کنیم.

پرفسور ویدچوندتر، علاقه بخصوصی به زردچوبه ندارد و در مورد این که چگونه سرطان ها تولید می شوند، تحقیق می کند. گروه پژوهشی تحت نظر او، نمونه های نسوجی را که از زنان مبتلا به سرطان پستان گرفته بودند، با نسوج زنان سالم مقایسه کرده و دریافتند که تغییری که در دی ان ای سلول ها اتفاق می افتد کاملا قبل از سرطانی شدن این سلول هاست.

تغییر در بسته ژن هاست که متیلاسیون دی ان ای، خوانده می شود و تا حدودی مانند کلیدی که با آن می توان نور چراغی را کم و زیاد کرد، می تواند فعالیت یک ژن را بالا یا پائین ببرد.

نکته جالب این است که اگر به این تغییر به موقع پی برده شود، قبل از سرطانی شدن سلول، می توان مسیر تغییر را بالقوه عوض کرد و به عقب برگرداند. به طورمثال ممکن است متیلاسیون دی ان ای، روشن کند که به چه دلیل وقتی شخص سیگار کشیدن را ترک می کند، خطر مبتلا شدنش به سرطان ریه به میزان قابل توجهی کاهش می یابد. شاید دلیل آن این باشد که متیلاسیون ناسالم ژن‌ها که ناشی از کشیدن سیگاراست، پس از ترک سیگار متوقف شده یا حتی ترمیم می شود.

به همین دلیل ما از پرفسور ویدچوندتر، پرسیدیم آیا الگوی متیلاستیون دی ان ای سلول های خون داوطلبان ما در موقع شروع و نیز پایان آزمایشات، هر گونه تغییری در خطر ابتلا به سرطان و سایر عارضه ها مانند آلرژی را نشان خواهد داد؟ این کاری بود که تا آنموقع انجام نشده بود.

خوشبختانه پرفسور ویدچوندتر، خیلی از برنامه ما استقبال کرد و گفت گروه تحقیقاتی او از این که در این آزمایش ها شرکت داشته باشد خیلی خوشحال می شود چون اثبات آن به تحقیقات اساسی که امکانات جدیدی را برای بررسی تدابیر پیشگیری، بخصوص در مورد سرطان فراهم می کند، کمک خواهد کرد.

چه اتفاقی افتاد؟

وقتی از او این سئوال را کردم کامپیوترش را باز کرد و به آهستگی شروع به صحبت کرد: “ما تغییری در گروهی که دارونما مصرف می کردند ندیدیم” که البته تعجب آور نبود.

“در گروهی هم که مکمل زردچوبه به آنان تجویز شده بود تغییری مشاهده نشد.”

تا اینجا این نتیجه گیری تعجب آور و تا حدودی نومیدکننده بود.

“ولی در گروهی که زردچوبه را به غذایشان اضافه کرده بودند، تغییرات کاملا قابل توجهی ایجاد شده بود. این موضوع واقعا هیجان آور بود. ما ژن بخصوصی را پیدا کردیم که بزرگ ترین تفاوت را نشان می داد. و چیزی که جالب است این است که ما می دانیم این ژن، در چند بیماری بخصوص: افسردگی، آسم، اگزما و سرطان دخیل است. این یک کشف بی نهایت مهم است.”

مطمئنا این کشف مهمی است ولی چرا این تغییرات تنها در داوطلبانی دیده شد که گرد زردچوبه را به غذایشان اضافه کرده بودند نه آنانی که همان مقدار زردچوبه را به عنوان قرص مکمل مصرف کرده بودند؟

دکتر کریستن براندت، که در دانشگاه نیوکاسل تدریس می کند و به انجام این آزمایش ها کمک کرده معتقد است احتمال دارد این موضوع به نحوه مصرف زردچوبه ارتباط داشته باشد:

“ممکن است اضافه کردن چربی یا گرم کردن آن (زردچوبه) ترکیبات فعال آن را بیشتر قابل حل کرده و سبب می شود جذب زردچوبه آسان تر شود. ما باید در این باره تحقیقات بیشتری کنیم و سعی کنیم بفهمیم دقیقا چه اتفاقی می افتد.”

دکتر براندت، همچنین گفت به دلیل این که همه داوطلبان ما سعی کرده بودند زردچوبه را به طرق مختلف مصرف کنند، می توانیم مطمئن شویم که تنها زردچوبه موجب تغییرات شده، نه ادویه های دیگری که ما در تیکا ماسالای مرغ از آن استفاده می شود.

برای تایید این نتیجه گیری باید تحقیقات بیشتری باید صورت گیرد؛ از جمله تکرار همین آزمایشی که انجام دادیم. ولی با توجه به یافته هایمان آیا از این به بعد من بیشتر زردچوبه مصرف خواهم کرد؟ احتمال دارد. مصرف بیشتر زردچوبه به این که به طعمش عادت کنم کمک خواهد کرد. از همین حالا من آزمایش های تازه با زردچوبه را شروع کرده ام و هنگام درست کردن املت علاوه بر فلفل تند کمی هم زردچوبه به آن اضافه می کنم.

پنج سؤالی که حتما باید در مصاحبه ی شغلی بپرسید

بازار کار در مقایسه با گذشته به شدت تغییر کرده است. کلاهبرداری و حقه بازی آنقدر شایع است که جویندگان کار باید مراقب شرایط باشند. نباید تصور کرد که هر کس که یک آگهی شغلی منتشر می کند از طرف یک شرکت معتبر (یا حتی واقعی) این کار را می کند. نباید با تصور اینکه قبول شدن در مصاحبه همه ی مشکلات را حل می کند وارد فرآیند استخدامی شوید.

بسیاری از جویندگان کار با اشتیاق شغلی را می پذیرند و سپس می فهمند که چه اشتباهی مرتکب شده اند. رها شدن از یک شغل بد بسیار دشوارتر از پیدا کردن یک شغل خوب است زیرا برای خروج از یک کار باید بر سه چالش عمده فائق آیید:

  1. مخفیانه و در خارج از ساعات کاری دنبال کار بگردید.
  2. این کار را همزمان با اشتغال در یک محیط کاری نامطبوع و آزاردهنده انجام دهید.
  3. انگیزه و انرژی خود را حفظ کنید تا کار جدیدی بیابید -بدون اینکه گرفتار شغلی شوید که از شغل قبلی هم بدتر باشد.

باید همانطور که کارفرما از شما امتحان می گیرد شما هم از او امتحان بگیرید. نباید با تمرکز بیش از حد بر موفقیت در مصاحبه فراموش کنید که افراد مصاحبه کننده را ارزیابی کنید. خود را گرفتار شغل اشتباه نکنید فقط به خاطر اینکه از پرسیدن سؤالات لازم می ترسید؛ سؤالاتی که می تواند فرهنگ حاکم بر محیط کار را برای شما روشن کند.

با پرسیدن پنج سؤالی که در پی می آید، می توانید اطلاعات زیادی درباره ی مصاحبه کننده و نهاد کارفرما کسب کنید.

  • امکانش هست فرهنگ کاری اینجا را در قالب یک داستان برایم توضیح دهید؟
  • فرد استخدام شده چگونه به شرکت برای رسیدن به اهدافش کمک خواهد کرد؟
  • بهترین مزیت کار کردن در اینجا چیست؟
  • چه چیزی در رزومه ی من بود که توجه شما را جلب کرد؟
  • فردی که استخدام می کنید چه کارهایی باید در ۹۰ یا ۱۸۰ روز اول انجام دهد که شما احساس کنید از استخدام او راضی هستید؟

حالا این سؤالات را با جزئیات بیشتر تشریح می کنیم.

دلیل اول اینکه می پرسیم داستانی درباره ی فرهنگ برایمان بگویند به جای اینکه صرفا بپرسیم “فرهنگ اینجا چگونه است؟” این است که صحبت کردن درباره فرهنگ دشوار است. “فرهنگ اینجا چگونه است؟” سؤال خوبی نیست؛ چرا که افراد پاسخهای خیلی کلی به آن می دهند مثل “فرهنگ خیلی خوبی است” که هیچ کمکی به شما نمی کند.

دلیل دوم برای پرسیدن این سؤال این است که باعث می شود مصاحبه کننده مکث کند و بیاندیشد.

اگر در خلال فرآیند استخدامی با چند مصاحبه کننده صحبت کنید و همه ی آنها داستان یکسانی را درباره ی فرهنگ برای شما تعریف کنند، این علامت خوبی نیست. سازمانهای سالم هر روز داستان جدیدی درباره ی فرهنگ خلق می کنند.

برخی مصاحبه کننده ها هم ممکن است از این سؤال آزرده شوند که این هم نشانه ی خوبی نیست.

سؤال دوم برای این است که بفهمید شغل جدید شما در تصویر کلی چه جایگاهی دارد. این سؤال را نگه دارید و از مدیر بخش خودتان بپرسید نه از مسؤول نیروی انسانی و استخدامی.

سؤال “فرد استخدام شده چگونه به شرکت برای رسیدن به اهدافش کمک خواهد کرد؟” هم باعث می شود که مدیر استخدام کننده مکث کند و بیاندیشد. اگر استخدام کننده از سؤال ناراحت شد بدانید آنجا جای شما نیست.

“بهترین مزیت کار کردن در اینجا چیست؟” سؤال نافذی است که در صورتی که آن را از همه ی مصاحبه کننده ها بپرسید به شما تصویر خوبی از سازمان می دهد. متأسفانه گاهی بهترین مزیت کار کردن برای یک سازمان محل آن یا مزایای بیمه ی آن است به جای اینکه مسائل مهمتری مثل کار، مأموریت، افراد، فرصتهای یادگیری و رشد و البته میزان اعتماد بین افراد باشد.

سؤال “چه چیزی در رزومه ی من بود که توجه شما را جلب کرد؟” سؤال بسیار خوبی است؛ چون مصاحبه کننده را وادار می کند که رزومه ی شما را با فرصت شغلی مربوطه انطباق دهند. چنانچه نامطمئن پاسخ دهند با مثلا بگویند “تصمیم من نبود که با شما مصاحبه کنیم” بدانید که با افراد ترسویی طرف هستید. هر کس که در فرآیند استخدامی درگیر است باید بتواند رزومه را بخواند و پاسخ دهد که چرا این رزومه می تواند برای فرصت شغلی مورد نظر مناسب باشد. فقط یک فرد با اعتماد به نفس می تواند از فرد دیگر تمجید کند. افراد مرعوب و ترسو هیچ وقت از تمجید از شما خوشحال نمی شوند.

سؤال آخر این فهرست باعث می شود که مدیر استخدام کننده برای بار سوم مکث کند و بیاندیشد. با فرصت دادن به مدیرتان برای بازگو کردن خواسته هایش ناگهان در حافظه ی او حک می شوید و او شما را بیش از باقی متقاضیان به خاطر می آورد. وقتی مدیر به این سؤال شما پاسخ می دهد احتمالا اولین باری است که به چنین موضوع مرتبطی می پردازد.

با تطبیق دادن خودتان با پاسخ این سؤال -فهرست مشکلاتی که برای حل آنها استخدام می شوید- تصویری در ذهن مدیر ایجاد می کنید: تصویر خودتان در حال انجام آن کار.

در واقع شما مدیرتان را ترغیب می کنید که یک فیلم را در ذهنش تماشا کند؛ فیلمی درباره ی شما که با اشتیاق به کار جدیدتان مشغولید. وقتی که چنین اتفاقی بیافتد شما مصاحبه را با موفقیت پشت سر گذاشته اید. چون این فیلم در واقع همه ی آن چیزی است که مدیر از این مصاحبه می خواهد.


منبع: www.forbes.com

 

آیا بوی تند آب استخر ناشی از ادرار است؟

آیا بوی تند کلر استخر را از دوران کودکی به خاطر دارید؟ به تازگی معلوم شده که این بو فقط بوی کلر نیست بلکه مخلوطی از مواد شیمیایی است که در اثر تماس کلر با عرق، روغن بدن و ادارار تشکیل می شوند.

شینگفانگ لی، شیمیدان دانشگاه آلبرتای کانادا، می گوید که تا به حال اندازه گیری میزان ادرار موجود در آب استخر دشوار بوده است. اما لی و همکارانش اکنون می توانند با مشاهده ی میزان شیرین کننده های مصنوعی که در ادرار بیشتر آدمها یافت می شود، مقدار ادرار موجود در آب استخر را تخمین بزنند. برخی شیرین کننده ها می توانند نشانگرهای خوبی برای ادرار محلول در آب باشند. چرا که به گونه ای طراحی شده اند که بدون تغییر از بدن خارج می شوند و حتی در آب استخر هم به آسانی تجزیه نمی شوند.

بر اساس محاسبه ی دانشمندان، در یک استخر عمومی که حدود ۸۰۰ متر مکعب آب دارد، حدود ۷۵ لیتر ادرار وجود دارد. این یعنی فقط حدود یک صدم درصد، اما هر مقدار ادرار در استخر می تواند برای سلامتی برخی افراد خطرناک باشد، بگذریم که بوی آن هم هیچ وقت ناپدید می شود.

تیم پروفسور لی، از آب استخرهای مختلف دو شهر کانادا نمونه برداری کردند و مقدار شیرین کننده ای به نام آسسولفام را در آن اندازه گرفتند. این شیرین کننده امروزه در بسیاری مواد غذایی از ماست گرفته تا سوپها یافت می شود. پس عجیب نیست که در ادرار همه ی انسانها هم وجود دارد. این ماده فقط در ادرار مردم کانادا نیست؛ حتی در ادرار مردم چین هم هست و به نظر می رسد مردم به اندازه ی کافی در آب استخر ادرار می کنند که بتوان این ماده را در آب استخر هم پیدا کرد. صرف نظر از اینکه این کار چقدر بی ادبانه است، خطری که برای سلامتی دیگران ایجاد می کند هم بسیار مهم است. کلر با ادرار واکنش شیمیایی صورت می دهد و ترکیبات سمی ایجاد می کند از قبیل کلرامینها که بوی خاص استخر را ایجاد می کنند، کلرید سیانوژن که به عنوان یک ماده شیمیایی جنگی طبقه بندی می شود و نیتروسامینها که باعث سرطان می شوند. هنوز شواهد کافی وجود ندارد که میزان نیتروسامین موجود در آب استخر می تواند سرطانزا باشد اما در تحقیق دیگری در اسپانیا مشاهده شد که نرخ سرطان مثانه در میان کسانی که زیاد شنا می کنند بیشتر است.

کلیفورد وایسل از دانشگاه راجرز آمریکا می گوید که این اطلاعات نباید باعث شود افراد از شنا کردن خودداری کنند. حتی افراد مبتلا به مشکلات تنفسی مثل آسم هم می توانند از فواید این ورزش برخوردار شوند اما “اگر فرزند خود را به استخر می برید و او علائم حساسیت از خود نشان می دهد، علتش را پیدا کنید.” استخرهای سرپوشیده می توانند برای افرادی که دچار مشکلات تنفسی هستند مشکل سازتر باشند. چرا که ترکیبات خطرناک در هوای بالای آب تشکیل می شوند و نور کافی خورشید وجود ندارد که آنها را تجزیه کند.

ساده ترین راه حل: در آب استخر ادرار نکنید. به همه ی دوستانتان هم بگویید که این کار را نکنند.

وقتی کسی در آب ادرار کند تنها راه رها شدن از آن این است که آب استخر را کاملا عوض کنیم. اما ارنست بلاچلی از دانشگاه پردو می گوید: “اصلا غیر معمول نیست که آب استخری سالها عوض نشود. چرا که بسیاری از مسؤولین استخرها به جای تعویض کامل آب استخر فقط در صورت لزوم آب به استخر اضافه می کنند تا در هزینه ها هم صرفه جویی کرده باشند.”

هر چه آب مدت طولانی تری در استخر بماند وضعیت بدتر می شود. به مرور زمان، مردم کلرین بیشتری به آب اضافه می کنند که به کلرید تبدیل می شود و به ایجاد ترکیبات سمی بیشتر کمک می کند. لی می گوید که نمی خواهد مردم را از شنا کردن در استخر بترساند اما امیدوار است که مردم با دانستن این موضوع به فکر جلوگیری از مشکل باشند.


منبع: www.npr.org

 

آیا حیوانات می خندند؟

تصورش جالب است که حیوانات همان احساسات و عواطف ما انسانها را داشته باشند. ولی به تازگی مشخص شده که بعضی حیوانات در یکی از ویژگیهای انسانی با انسانها نقطه ی اشتراک دارند: خنده. تحقیقات در میان سگها، موشها، شمپانزه ها و دیگر میمونها نشان می دهد که این گونه ها در واکنش به رضایت و خوشحالی صدای خاص و یکتایی تولید می کنند.

فکر کردن به اینکه آیا حیوانات می توانند بخندند یا نه چیز جدیدی نیست. این ایده به سال ۱۸۷۲ و کتاب “ابراز عواطف در انسان و حیوانات” اثر چارلز داروین بر می گردد. او تمرکزش را بر شمپانزه ها و دیگر میمونها گذاشت و مشاهده کرد که واکنشی شبیه به خنده به قلقلک یا بازی دارند [منبع: Holt]. چند دهه بعد، تحقیق مشابهی در دانشگاه هانوور آلمان اینگونه نتیجه گیری کرد که این صداها به خنده ی انسان شبیهند. این تحقیق همچنین روشن کرد که این حیوانات در ۱۰-۱۶ میلیون سال گذشته مشغول تکامل این قابلیت بوده اند [منبع: Buchen].

در سال ۲۰۰۱، رفتارشناس حیوانات، پاتریشیا سیمونت، صدایی از سگ را تشخیص داد که صرفا هنگام بازی تولید می کند. او این صدا را به عنوان “آه از سر اجبار” نامگذاری کرد. او با استفاده از تحلیل طیف نگاری این صدا را با صداهای دیگری که سگها در هنگام بازی تولید می کنند مقایسه کرد. وقتی این صداها را بر روی دستگاه طیف نگار -دستگاهی که طول موج صداها را اندازه گیری می کند- تحلیل کرد، صدای شبیه به خنده ویژگی های منحصر به فردی بروز داد [منبع: Simonet].

حتی سگهای دیگر هم به نظر می رسد که خنده را با لذت متناظر می دانند. وقتی که سیمونت صدای ضبط شده ی خنده ی سگی را برای سگهای دیگر پخش کرد، بعضی سگها به دنبال اسباب بازی می گشتند و برخی دیگر با حالت بازی به سمت منبع صدا می رفتند. این آثار مثبت هم در سگهای کودک و هم در سگهای بزرگسال مشاهده شد [منبع: Simonet].

صدایی که به عنوان خنده ی سگها شناخته شده بیشتر شبیه به آه انسانهاست. به همین دلیل است که تشخیض خندیدن سگها برای افراد عادی آسان نیست.

حتی موشها هم صدای مخصوصی برای لذت دارند. در اواخر دهه ی ۱۹۹۰ میلادی، عصب شناس دانشگاه بولینگ گرین، ژاک پانکسپ، مشاهده کرد که وقتی پشت گردن موشهای نوزاد را قلقلک می دهد، آنها صدای جیغ خاصی می دهند. پانکسپ این صدا را در موشهای در حال بازی کردن هم شنیده بود. در خلال مطالعات بیشتر، مشخص شد که این صدا در واقع ماوراء صوت است و فرکانس ۵۰ کیلوهرتز دارد [منابع: Morell، Bates].

به دلیل تنوع فراوان گونه های حیوانات، نمی توان با قطعیت گفت که حیوانات دیگر هم صدایی شبیه به خنده دارند یا نه. اما دانشمندی از دانشگاه پورتموث به نام مارینا داویلا-رس در حال تحقیق درباره ی این موضوع است. او و هم گروهی هایش به طور سیستماتیک ویدیوهای حیوانات در یوتیوب را مطالعه کردند و مشاهده کردند که بسیاری از حیوانات واکنش صداداری به قلقلک نشان می دهند. آنها هنوز نمی توانند نتیجه بگیرند که این صداها همان خنده ای است که می شناسیم. اما داویلا-رس می گوید که به نظر می رسد این صداها نشانه ی لذت باشند [منبع: Morelle].

هرجند جالب است که می دانیم دوستان پشمالوی ما به نوعی توانایی خندیدن دارند اما اینکه به چه کسی می خندند همچنان به صورت راز باقی می ماند.

منابع:

 

  • Allen, Carrie. “Quieter Shelter Dogs? It’s a Laughing Matter.” Animal Sheltering Magazine. June 1, 2006. (April 8, 2015) http://www.animalsheltering.org/resources/magazine/may_jun_2006/quieter_shelter_dogs_laughing_matter.html
  • Bates, Mary. “Tickling Rats for Science.” Wired. Sept. 9, 2013. (April 8, 2015) http://www.wired.com/2013/09/tickling-rats-for-science/
  • Bering, Jesse. “Rats Laugh, but Not Like Humans.” Scientific American. July 1, 2012. (April 8, 2015) http://www.scientificamerican.com/article/rats-laugh-but-not-like-human/
  • Buchen, Lizzie. “Human Laughter Echoes Chimp Chuckles.” Wired. June 4, 2009. (April 8, 2015) http://www.wired.com/2009/06/evolutionlaughter/
  • Coren, Stanley. “Do Dogs Laugh?” Psychology Today. Nov. 22, 2009. (April 8, 2015) https://www.psychologytoday.com/blog/canine-corner/200911/do-dogs-laugh
  • Holt, Jim. “Laughter May Outlive Humans.” Discover Magazine. June 27, 2008. (April 8, 2015) http://discovermagazine.com/2008/jul/27-laughter-may-outlive-humans
  • Morelle, Rebecca. “Scientists tickle animals to find laughter cues.” BBC News. Dec. 30, 2011. (April 8, 2015) http://www.bbc.com/news/science-environment-15880045
  • Simonet, Patricia. “Laughing Dogs: Research reveals their secret.” The Bark. September 2007. (April 8, 2015) http://thebark.com/content/laughing-dogs

منبع: www.howstuffworks.com

 

 

 

چرا مصرف زیاد قند می تواند منجر به آلزایمر شود؟

این یک اخطار به افرادی است که رژیم غذایی پرقندی دارند. آنها در معرض خطر ابتلا به آلزایمر قرار دارند که سلولهای مغز را از بین می برد، از دست رفتن حافظه را کلید می زند و در تخریب تواناییهای ذهنی نقش آفرینی می کند.

اینها بر اساس مطالعات جدید محققان دانشگاه بث آشکار گردیده که می گوید داشتن یک رژیم غذایی پرشکر خطر ابتلا به این بیماری مخرب دستگاه عصبی را زیاد می کند. این مطالعه می گوید که گلوکز خون و این بیماری با یکدیگر ارتباط تنگاتنگ دارند. گلوکز آنزیم کلیدی MIF را که در برابر گسترش این بیماری مقاومت می کند، تضعیف می کند.

پروفسور جان فان دن السن از دانشکده ی زیست شناسی و زیست شیمی دانشگاه بث می گوید: “به طور طبیعی، MIF بخشی از پاسخ دستگاه دفاعی بدن به تولید پروتئینهای غیر طبیعی در مغز است و ما فکر می کنیم به دلیل اینکه قند قابلیتهای بعضی از MIFها را کاهش می دهد و برخی دیگر را به کلی از کار می اندازد، می تواند آغازگر گسترش آلزایمر باشد.”

پنجاه میلیون نفر در سراسر جهان از بیماری آلزایمر رنج می برند و این رقم ممکن است در سی و پنج سال آینده به ۱۲۵ میلیون نفر برسد. محققان امیدوارند که کشف ارتباط قند با گسترش آلزایمر به کنترل این بیماری در مبتلایان کمک کند.

خطر هایپرگلیسمی یا افزایش قند خون

این مطالعه افراد چاق و مبتلا به دیابت را بیشتر در معرض خطر آلزایمر می داند چرا که آنها قند خون بالایی دارند که منجر به تجمع پروتئینهای غیر طبیعی در مغز می شود. بر اساس این تحقیق، خطر ابتلا به آلزایمر در اثر قند برای افرادی که مبتلا به دیابت نیستند هم پابرجاست.

بر اساس این مطالعه فرآیندی به نام گلیکاسیون یا واکنش غیر آنزیمی قند و پروتئین نقش مهمی را در جلوگیری از گسترش بیماری آلزایمر در مراحل اولیه اش ایفا می کند. تضعیف MIF یک نقطه ی چرخش محسوب می شود که این بیماری عصبی را تشدید می کند. در مراحل ابتدایی این بیماری، آنزیم MIF در اثر گلوکز در مغز دچار تغییر می شود.

عمر کسار از دانشگاه بث می گوید قند اضافی برای دیابت و چاقی نامطلوب است. ارتباط احتمالی آن با بیماری آلزایمر دلیل دیگری برای افراد است که قند مصرفی خود را کنترل کنند.